اقرار

میکنم که بدم بر حسین ببخش

اقرار

میکنم که بدم بر حسین ببخش

اقرار

جاذبه خاک به ماندن می­خواند وآن عهدباطنی به رفتن،عقل به ماندن می­خواند و عشق به رفتن...واین هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان در آوارگی وحیرت میان عقل و عشق معنا شود.

آخرین مطالب

۱۰ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است


اقا جان عاشقی با الوده بودن گرچه نمی خواند

ولی غلام سیاه شما هم دل دارد دیگر

دلم را نشکن ...

(برای دانلود  روی عکس کلیک کنید )

عکس:سایت هیعت فدائیان حسین(علیه السلام)

  • سید مرتضی اوینی


اقا قسم به جان شما خوب میشوم

باور کن اخرش به خدا خوب میشوم

این روزها ز دست دل خویش شاکیم

قدری تحملم بنما خوب میشوم


دعایم کنید زیارت اربعین قسمتم شود


صوت

  • سید مرتضی اوینی


در راستای توهین شبکه گوناز تی وی به اهل بیت و

فیلم /توهین به ائمه و مقدسات توسط حامیان و محرکان تجمعات کور خیابانی

کمپین مردمی من ترک غلام اهل بیتم به راه افتاد

ما توهین به خود را تحمل میکنیم و لی توهین به اهل بیت (علیه السلام )را هرگز



  • سید مرتضی اوینی


اینها آزمونشان را داده اند

نه یک بار،نه دوبار،بلکه صدبار

تاریخ گواه است که اینها به این ملت رحم نکرده اند

اینها همچون روباهی در کمین هستند

اعتماد به اینها

یعنی اعتماد به یزید ،شمر ،ابن زیاد

هر چقدر این آدم ها قابل اعتماد هستند امریکایها هم انقدر قابل اعتمادند

تصمیم با خودتان ...

  • سید مرتضی اوینی

ایا من جز تو کسی را دارم؟

اللهی و ربی من لی غیرک

  • سید مرتضی اوینی


چیزی برای گفتن ندارم ...

دارند پر میکشند و ما...

  • سید مرتضی اوینی


انگار خدا با شهادت این مردان میخواهد بگوید
در این دوره و زمانه با این وضع اخر الزمانی میشود  تقوارا نگه داشت
وکربلایی شد خظاب به ما که هی غر میزنیم :
نمیشود در این زمان ادم خوبی بود

  • سید مرتضی اوینی


  • سید مرتضی اوینی




کهیعص . . .
امروز را نه در این ٥ حرف ،
که در حرف آخرش باید جستجو کرد ،
در "صبر"ى که امیرالمؤمنین(ع) سفارش کرده زینب(س) را ،
در خبر از مصیبتى عظیم ،
که عظیم تر از آن در آسمان ها و زمین نیست ،
و زینب نقطه ى پرگار است در این واقعه . . .
از همان لحظه اى که تنش لرزید با شنیدن یک جمله :

اَعوذُ بِالله مِنَ الْکَـرْبِ وَ الْبَـلا . . .

داغ تمام خانواده را دیده ،
اما همواره حضرت شاه(ع) بوده براى تسکین دردهایش ،
ولى این مرتبه فرق دارد ،
سخت است ،
براى همین مدام زمزمه میکند :
کاروانى از شقایق ، هر زمان آید به یادم
من که در یک نیمه روزى ، هستى ام از دست دادم
من خداى عشق و صبرم، با سرشک دیده ابرم . . .
آرى آرى . . .
خداوندگار عشق و صبر بود زینب(س) ،
و سینه اش را تاب این غم نبود ،
یک سال و اندى پس از آن مصیبت زنده بود ،
آن هم با غم حسین(ع) ،
و با ام بى بنین مدام از کربلا میگفت ،
از اصغر؛ از سه شعبه ، از حرمله ،
از اکبر؛ از اِرباً اِربا ،
از قاسم؛ از اَحلىٰ مِن عسل ،
از حسین؛ از بِسمِ الله و بِالله و عَلى مِلَــةِ رَسولِ الله، از قتلگاه، از وَ الشِمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِه ،
از حضرت ماه؛ از اَخا اَدرک اَخاک ،
از بوى چادر سوخته ،
از گوشواره هاى به غارت رفته ،
از غسل زهراى سه ساله ،
از طعم سیلى ،
از بازار برده فروشان ،
از بزم شراب،
از طشت طلا ،
از اسیرى . . .

صَلّى اللهُ عَلَیکِ یا بِنتِ حیدر . . .

 



-هدیه (اختیاری) خواندن این مطلب 14 صلوات میباشد...

  • سید مرتضی اوینی

با ما در تلگرام :

کانال محفل روضة الزهراء

https://telegram.me/mahfelroze



  • سید مرتضی اوینی