اقرار

میکنم که بدم بر حسین ببخش

اقرار

میکنم که بدم بر حسین ببخش

اقرار

جاذبه خاک به ماندن می­خواند وآن عهدباطنی به رفتن،عقل به ماندن می­خواند و عشق به رفتن...واین هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان در آوارگی وحیرت میان عقل و عشق معنا شود.

آخرین مطالب

من خداى عشق و صبرم . . .

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۳۸ ق.ظ




کهیعص . . .
امروز را نه در این ٥ حرف ،
که در حرف آخرش باید جستجو کرد ،
در "صبر"ى که امیرالمؤمنین(ع) سفارش کرده زینب(س) را ،
در خبر از مصیبتى عظیم ،
که عظیم تر از آن در آسمان ها و زمین نیست ،
و زینب نقطه ى پرگار است در این واقعه . . .
از همان لحظه اى که تنش لرزید با شنیدن یک جمله :

اَعوذُ بِالله مِنَ الْکَـرْبِ وَ الْبَـلا . . .

داغ تمام خانواده را دیده ،
اما همواره حضرت شاه(ع) بوده براى تسکین دردهایش ،
ولى این مرتبه فرق دارد ،
سخت است ،
براى همین مدام زمزمه میکند :
کاروانى از شقایق ، هر زمان آید به یادم
من که در یک نیمه روزى ، هستى ام از دست دادم
من خداى عشق و صبرم، با سرشک دیده ابرم . . .
آرى آرى . . .
خداوندگار عشق و صبر بود زینب(س) ،
و سینه اش را تاب این غم نبود ،
یک سال و اندى پس از آن مصیبت زنده بود ،
آن هم با غم حسین(ع) ،
و با ام بى بنین مدام از کربلا میگفت ،
از اصغر؛ از سه شعبه ، از حرمله ،
از اکبر؛ از اِرباً اِربا ،
از قاسم؛ از اَحلىٰ مِن عسل ،
از حسین؛ از بِسمِ الله و بِالله و عَلى مِلَــةِ رَسولِ الله، از قتلگاه، از وَ الشِمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِه ،
از حضرت ماه؛ از اَخا اَدرک اَخاک ،
از بوى چادر سوخته ،
از گوشواره هاى به غارت رفته ،
از غسل زهراى سه ساله ،
از طعم سیلى ،
از بازار برده فروشان ،
از بزم شراب،
از طشت طلا ،
از اسیرى . . .

صَلّى اللهُ عَلَیکِ یا بِنتِ حیدر . . .

 



-هدیه (اختیاری) خواندن این مطلب 14 صلوات میباشد...

  • سید مرتضی اوینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی